خیلی سخته نشه خط بکشی رو خاطرات بخای فرار کنی ازشو باشن پابه پات
توی ذهنم پره سوالای بی دلیله لمس دستات تو دستای یه غریبه
چه سخته تو خیالت با یکی سرکنی برات سخت باشه نبودشو باور کنی
الان ذانوهاتو بغل کردی گریه میکنی ببین یه روزه ندیدیش داری سکته میکنی
واسه رسیدن به تو به هر دری زدم از چی بگم؟ که تو سرتری ازم ؟
همه قافیه هامم از روی نفرت میگن که شاید به این دلم درس عبرت بدن
حالا خفه شو بی معرفت خسته شدم درای رو به من خیلی وقته که بسته شدن
بسته شدن تا دیگه هیچ راهی نمونه این شعرو بیته که آخره رابطمونه
تعداد بازديد : 857